درکوی نیک نامان ما راگذرندادند
و دیگر هیچ چیز از من نمیماند♥
♥در این خانه ی متروکه ی ویران را کسی دیگر نمی کوبد
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع می سوزم
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
و من گریان و نالانم
و من تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم
درون سینه پر جوش خویش ، اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هر دم با نسیمی می شود برگی جدا از او
نوشته شده در شنبه 91/11/14ساعت
4:32 عصر توسط علی بی غم نظرات ( )
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |